Sunday, July 29, 2012
چَش و چراغِ می توو
Saturday, September 25, 2010
IIII احمقانه
توجیه ؟
ثانیه هاتو ، انرژیتو حتی صداتو در راه توجیه کردن احمق هدر نده
احمق موجودی ست ک گوش ندارد حتی چشمی
ولی عاشقانه به خود وعقایدش آویزان ست
خون رگ هایت را هورت می کشد
قرقره کرده
و تف می کند
.
.
.
تیله . 3 مهرماه . هشتاد و نه
Wednesday, August 11, 2010
III ا ح م ق ا ن ه
Saturday, July 31, 2010
وي خاطرهات پونز ، نوك تيز ته كفشم
ب ی ز ا ر م
بیزار از خداحافظی ها
از دل تنگی ها ی مسدود کننده ی نفس
ک لبخند می زنیم و می خندیم تا تار اشکهایمان در پس سینه مان پنهان شود
ک به رویمان نمی آوریم ساعت ها را ، میبلعیم ثانیه ثانیه هایی ک مجالی برایشان نیست ، ک به راحتی گم می شوند و قید دل های ما را میزنند
می رویمو آتش میزنیم و خون خلق می ریزیم تا فردای بهتری جایگزین اکنونمان باشد
و
من باور نمی کنم این فاصله ها را
و دلم مچاله می شود
از نبودن ها
..
تیله . شمبه . نهم مرداد . هشتاد و نه
Wednesday, July 7, 2010
عقب ماندگی

Wednesday, June 30, 2010
بی دلیل
Wednesday, June 23, 2010
II احمقانه

Wednesday, June 16, 2010
بمیر ولی خودت بمیر
Wednesday, June 9, 2010
همه ی نا گفتنی ها

I want to be alone
I need to touch each stone
face the grave that i have grown
I want to be alone.
Before all the days are gone
and the walls are built and torn
to pass the time of those who morn
I want to be alone.
Rivers that run anywhere
are in my hand and just up the stair
past the eyes of those who care
who can never be alone.
Changes that were not ment to be
tow the hours of my memory
sing a song of love to me
to say you must never, never be alone.
But tears of a silent reign
seek shelter on my broken pain
and run away but I remain
to speak the words that sing of alone.
I want to be alone
I need to touch each stone
face the grave that i have grown
I want to be alone.
Jackson C. Frank
تیله
چهارشنبه - دوازدهم خرداد ۱۳۸۹
Wednesday, June 2, 2010
رها رها رها من

Friday, May 7, 2010
سیم یکی مونده به آخر

یک مورچه در چشمانم راه میرود
در اشک چشمانم آب تنی می کند
از گوشه ی چشمم سر می خورد ، پایین می آید و می لغزد .
یک مورچه در مغزم می لولد
راه میرود و صدای راه رفتنش خواب را از چشمانم گرفته
یک مورچه در چشمانم راه میرود.
دوستش ندارم و دوست دارد تک تک اجزای بدنم را
یک مورچه در قلبم تالاپ تولوپ کنان ریشخند تحویل من می دهد
مورچه دوستم ندارد
مورچه راه میرود و صدای راه رفتنش خواب را از چشمانم گرفته
یک مورچه در چشمانم راه میرود
راه میرود و صدای راه رفتنش خواب را از چشمانم گرفته
از مورچه بدم می آید
یک مورچه در گوش چپم بر طبل می زند
بازی می کند و بالا پایین میرود
یک مورچه شیطان صفت در بدن من است
داد می زند
هوار می کشد
از مورچه بدم می آید
یک مورچه در چشمانم راه میرود
از گوشه ی چشمم سر می خورد ، پایین می آید و می لغزد
یک مورچه در گلویم طناب بازی می کند
هفت سنگ بازی می کند
سنگ پرتاب می کند
مورچه تارهای صوتیم را بهم زده و صداهای نا هنجار تولید می کند
از مورچه بدم می آید
یک مورچه در چشمانم راه میرود
تیله 17 اردی بهشت 89
Wednesday, May 5, 2010
1 احمقانه

می گن دنیا کوچیکه
،؛،
تعبیر اول اینکه دنیا ریـــز میبینتت .
در حالت فوق شخص شخیص جنابعالی در راستای اهداف کمال گرایانه کائنات کلا دیده نشده و جزو تلافات یا همون قربانی تلقی می شی .
فرد مذکور در طول زندگیش به پدر، مادر، خواهر و برادرِ زمین و زمان الفاظ رکیک نثار کرده
و خاک بر سر ریزون با این دنیا وداع می کنه .
تعبیر دوم اینه که تو ریز میبینی دنیارو .
فوق والذکر مهارت خاصی در ارجاع دادن همه چیز به نواحی ممنوعه داشته و بی توجه به هر آنچه در اطراف یا برایش رخ می ده حرف و عمل خودش رو به کرسی می نشونه .
شاید در ظاهر ایده آل و رویایی باشه این حالت ولی بی شک عوارض ناشی از این بی قیدی نه تنها دامان اطرافیان رو می گیره ، بلکه خود فرد هم به اون دچار می شه .
گاهی وقتا که زندگی کامتو تلخ کرد از دسته دوم باش و هر وقت غرور کاذب دودمانتو بر باد داد نیم نگاهی به دسته ی دوم بنداز باشد که آمرزیده شوی .
،؛،
می گن دنیا کوچیکه
،؛،
" نــــــــــــــــه ! امکان نداره !!!! "
حس عجیبیه وقتی با فردی تازه آشنا می شی و هیچ پیش زمینه ای هم در ذهنت از این آدم نداری ولی گذشته و بخشی از آیندتون به هم گره خورده و در عجب می شی ک خاطرات مشترک و دوستان مشترکتون -هرچند بدون علم به اونا - چه پیوند ساده ای رو بینتون بر قرار کردن .
دنیا کوچیک تر از این حرفاست ! باور کن !
تیله 15 اردی بهشت 89