Wednesday, April 7, 2010

ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه


آخ خ خ خ که دیگه وقتشه ،؛،
هر چی بیشتر بگذره دیگه دیـــر می شه و دیرتر از قبل !
نه ؛ من دیگه طاقت ندارم ..
نه بیشتر از این !

باید تلاش کنم که هیچ کاری نکنم ،؛، دست نگه دارم و ترمزو بگیرم و نذارم وییییییییژژژژ برم ته دره !

عادتم به فکر کردن و رفتن توخیال واسم درد سر ساز شده
جوری که حتی دم و باز دم بقیه, یه بِشکنه برام که ساعت ها مشغولم کنه
و همینجوری فلسفه ببافم به نافتو واسه خودم جولون بدم تا جایی که سردردِ این روزام بیاد سراغمو و با یه کدیین دخل خودمو بیارم ..

،؛،

بارها و بارها واسم این اتفاق افتاده که درست زمانی که مطمئنم از چیزی ، حرفی ، کاری یا از کسی ،
شده از آسمون وحی الهی نازل بشه , می شه تا بهم ثابت کنه تو هیچی حالیت نیست !
و پرتم کرده از جایی که شخص شخیص خودم ساخته بودمش و خوب این برام سخته تا از اطمینانی که برام ایجاد شده دل بکنم

عادتم به اعتماد کردن و خوب دیدن و هر کوفتی که اسمش مثبت گرایی تلقی می شه تبدیل شده به دقیقا عکسشون
خوب ترک عادتم از موجباتِ مرض است و طبعا منم مریض !

،؛،

همواره "زنگ ها به صدا در می آیند "و من هنوز قبول نکردم که برای من نیستند !
همیشه معتقد بودم از اعماق دلم که آدم خوش شانسیم حتی اگه در صدد انکار اون به زبون خودم بوده باشم ،
نمیدونم اسمش ایمانه یا چیزه دیگه ایه ولی هرچی که هست باعث شده وقتی اتفاق دلخواهم نمی افته اول تعجب کنم بعد اگه جا داشت زانوی به اصطلاح غم رو در آغوش بگیرم

و جدیدا بیشتراوقات اتفاق پیش آمده در راستای صلاح ِ من ،هیچ خوشایند نبوده !

به هر حال در اینکه من آدم خوش شانسیم شکی نیست واگرم سر لج داره این چرخ از سر حسودیشه ! بخیل ِ بدبخت ! 



،؛،

بدرود

تیله فروردین 89

پ.ن : شاعر می گه عید آمد و ما دور از جون عریانیم !

پ. پ. ن : روز فرخنده ی سینزده بدر رفتو گره ای برسبزه نزدیم و نشد سيزده را به در كنيم چهارده را به سر كنيم سال ديگه شوهر كنيم بچه را بغل کنیم ! قسمت نبود !


2 دید گاه:

matbuat said...

aynaro negah kon
ouni ke tush mibini
ini nist ke dari miGi
bidar sho,ina hamash khabe
noghteye akhare kabus
shoruE avale royas
.

تیله said...

chizayi ke az hesam nash'at migire o migam momkene chizi bawshe ke faghat tu zehnam micharkhe bayad gofte she ta sare delet namune

Post a Comment